کتاب «ملت عشق» نوشته الیف شافاک، از جمله کتابهای خوبی است که با داستانی جالب و حکایاتی موازی به موضوع شمس و مولانا پرداخته که ترجمه درخشان ارسلان فصیحی نیز از موارد قابل توجه در این کتاب بوده است.
«ملت عشق»، داستان دلدادگی و رهایی است. زندگی آرام و یكنواخت زنی در غرب كه دستخوش شوریدگی و در هم ریختگی اندیشههای عرفانی در شرق میشود.
«اللا روبینشتاین» كه حالا در آستانه چهل سالگی است، سالهاست كه عادتها، نیازها و سلیقههایش تغییر نكرده و روزها برای او روی خط مستقیم پیش میروند، یكنواخت و منظم و عادی. به ویژه در بیست سال اخیر همه زندگیاش را جزء به جزء با توجه به زندگی زناشوییاش تنظیم كرده بودهاست.
همه آرزوهایش، همه دوستان جدیدش، حتی كوچكترین تصمیمهایش هم به این وابسته بوده. یگانه قطب نمایی كه سمت و سوی زندگیاش را تعیین میكرده خانه و خانوادهاش بودهاست.
تمام زندگی این زن خلاصه شده در راحتی شوهر و بچههایش. درست به همین دلایل آشكار بود كه هیچ كس، حتی خودش هم نفهمید كه چطور شد بعد از بیست سال زندگی مشترك یك روز صبح خود را از «شر» این زندگی آزاد کرد و تك و تنها به سفری رفت كه پایانی نامعلوم داشت.
دلیل این تصمیم چه بود، شاید «عشق» تنها دلیلی بود كه «اللا» را از زندگی كنونیاش جدا کرده و این تلاطم همچون تكه سنگی در بركه راكد زندگیاش میافتد و او را میلرزاند و... .
